تبیان، دستیار زندگی
جواد عزتی این روزها فیلم سینمایی «فرشته ها با هم می آیند» و «کلاشینکف» را بر پرده دارد و سریال «دردسرهای عظیم» او از شبکه سه در حل پخش است. روایت او از این دو اثر را بخوانید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

این بازیگر مسافرکشی را دوست دارد


جواد عزتی این روزها فیلم سینمایی «فرشته ها با هم می آیند» و «کلاشینکف» را بر پرده دارد و سریال «دردسرهای عظیم» او از شبکه سه در حل پخش است. روایت او از این دو اثر را بخوانید.

دردسرهای عظیم

با این‌که تجربه ایفای نقش‌های گوناگون در مشاغل مختلف را دارید، اما روحیات نقش‌ها تغییر نمی‌کند و بامزگی ثابت در همه نقش‌هایتان به چشم می‌خورد، چه نقش روحانی را بازی کنید و چه راننده نعش‌کش. چرا روحیات نقش‌هایتان تغییر نمی‌کند؟

(با خنده) اگر این‌طور بوده به این دلیل است که از من خواستند وگرنه برخی مواقع هم نقش‌های تلخ بازی کرده‌ام مثل فیلم «کلاشینکف»!

فکر می‌کنم ذاتا شخصیت‌تان هم این‌طور باشد و شخصیت طنازی در زندگی شخصی‌تان داشته باشید؟

(با خنده) بله. به قول بچه‌ها خوشحال هستم!

خودتان فکر می‌کنید این مساله ویژگی و سبک کاری‌تان شده است؟

بالاخره هر بازیگری از این موضوع خوشحال می‌شود که سبک خودش را در کار داشته باشد و من هم علاقه‌مند هستم سبک و سیاق خودم را داشته باشم که مخصوص جواد عزتی است، ولی از این‌که نقش‌هایم شبیه هم شود، گریزان هستم. به همین دلیل سعی می‌کنم نقش‌هایم شبیه هم نشود.

این‌بار در سریال دردسرهای عظیم با کارگردانی کار کردید که تجربه ساخت یک فیلم سینمایی دارد و تا قبل از دردسرهای عظیم، سریال نساخته بود؛ در حالی که تا امروز با کارگردانان سرشناس کار کردید. چطور شد اعتماد کردید و با بروز نیک‌نژاد کار کردید؟

معتقدم کار اولی‌ها همیشه فوق‌العاده هستند که البته به نظرم برزو نیک‌نژاد کار اولی محسوب نمی‌شود، برای این‌که تجربه کار در تلویزیون را دارد و ضمن این‌که فیلم سینمایی هم ساخته است.من با او سریال دودکش را کار کردم، به همین دلیل می‌دانستم جنس کارش چگونه است. او خیلی چیزها را می‌شناسند و از نتیجه کار خیلی راضی هستم. یک درصد هم پشیمان نشدم که با او در سریال دردسرهای عظیم کار می‌کنم.

هر بازیگری از این موضوع خوشحال می‌شود که سبک خودش را در کار داشته باشد و من هم علاقه‌مند هستم سبک و سیاق خودم را داشته باشم که مخصوص جواد عزتی است، ولی از این‌که نقش‌هایم شبیه هم شود، گریزان هستم. به همین دلیل سعی می‌کنم نقش‌هایم شبیه هم نشود.

در سریال دردسرهای عظیم خیلی با صدایتان بازی می‌کنید. مثلا وقتی می‌خواهید مظلوم بودن لطیف را نشان بدهید، صدایتان را زیر می‌کنید. این به پیشنهاد خودتان بود یا کارگردان از شما خواست؟

چه جالب! متوجه این ماجرا نشده بودم. راستش ظرافت‌هایی که در بازی دارم با شخصیتم عجین شده و ناخواسته هنگام بازی و برای ایفای نقش، رفتارهای خاص خود نقش را دارم و اصلا در این مورد با کارگردان حرف نزده بودم و در لحظه پیش آمده است.موقعیت اجتماعی شخصیت خیلی مهم است. موقعیت اجتماعی، نوع رفتار نقش را تعیین می‌کند، بویژه در روشی که من بازی می‌کنم. نوع نگاه کردن، راه رفتن، حرف زدن و... جزو رفتار شخصیت محسوب می‌شود.موقعیت‌های مختلف به تغییر رفتار منجر می‌شود. شما وقتی سر بالا راه بروید، نوع حرف زدن‌تان تغییر می‌کند. در مجموع همه چیز دست به دست هم می‌دهد تا شخصیت شکل بگیرد.

لطیف در موقعیت‌های مختلف دیده می‌شود. برای بهتر شدن نقش پیشنهاد داده‌اید؟

بازیگری که چیزی با خودش در کار نیاورد، اصلا به درد نمی‌خورد و فقط مجری نقش خواهد بود. البته بازیگر بدون نقشه راه که کارگردان به او می‌دهد، نمی‌تواند کاری کند. این دو تا مکمل هم هستند. مطمئن باشید خیلی چیزها را من از کارگردان ایده گرفته‌ام و خیلی چیزها را هم او در بازی من دیده و به کار اضافه کرده است.

فکر می‌کنم من و برزو نیک‌نژاد در سریال دردسرهای عظیم خیلی با همدیگر همفکر هستیم و همفکری و همدلی میان افراد گروه حاکم است. بعید می‌دانم به این زودی همدیگر را رها کنیم.

دردسرهای عظیم

دیدن سریال به بازی خودتان هم می‌خندید؟

بله، گاهی قهقهه می‌زنم. باید با من سریال را ببینید. من خیلی خوش خنده هستم. اتفاقا قسمت اول سریال دردسرهای عظیم را با دیگر عوامل گروه کنار هم دیدیم. بعضی کلماتم را یادم رفته بود که گفته‌ام و دیدنش برایم جالب بود.

شما در سریال دردسرهای عظیم نقش هنرور سینما را بازی می‌کنید. برای نزدیک شدن به این نقش آیا به این مساله فکر کرده بودید که اگر الان بازیگر حرفه‌ای نبودید و مثل لطیف هنرور بودید چه کار می‌کردید؟

در دوره‌ای وقتی یک سکانس برای بازی به ما می‌دادند، چهار متر بالا می‌پریدیم؛ بویژه اگر دیالوگ هم داشتیم، انگار دنیا را به ما می‌دادند. مسلما من هم این مساله را تجربه کردم و مستثنا از این ماجرا نیستم.حتی برخی مواقع به این موضوع فکر می‌کنم و غصه می‌خورم. آدم‌ها وقتی می‌خواهند هنرشان را نشان بدهند و دستشان به جایی بند نیست، نمی‌دانند کجا بروند و این سوال همه مردم است که کجا برویم و خودمان را نشان بدهیم. تا شرایط کار برای آنها مهیا شود باید خیلی تلاش کنند و غصه بخورند. من‌ هم روزگاری نمی‌دانستم باید کجا هنرم را نشان بدهم، باید مرتب تلاش می‌کردم. ضمن این که نمی‌دانستم این تلاش‌ها نتیجه می‌دهد یا نه، چراکه سینما بگیر و نگیر دارد.

الان خوشحال هستید به این جایگاه رسیدید یا فکر می‌کنید آن‌طور که باید و شاید هنرتان را نشان نداده‌اید؟

در هر کاری فرقی نمی‌کند بازی باشد یا هر چیز دیگر، خود مسیر را خیلی دوست دارم. تلاش انسان برای رسیدن به هر چیزی دوست‌داشتنی است. دویدن به سمت نور زیباست. البته وقتی به خود نور برسید دیگر چیزی ندارد، اما این مسیر است که به شما انگیزه می‌دهد.

پس سختی مسیر را دوست دارید؟

بله، خود مسیر قشنگ است. هیچ وقت از مسیر بیرون، جلو یا عقب نیفتادم. اصولا انسانیت برایم خیلی مهم‌تر از هر چیزی در این دنیاست. به همین دلیل اگر در حرفه بازیگری متوجه شوم جایی انسانیت دچار تزلزل می‌شود، خیلی راحت می‌توانم فردا صبح که از خواب بیدار می‌شوم بازیگری را با همه علاقه‌ای که به آن دارم، کنار بگذارم.

واقعا می‌توانید این کار را انجام بدهید؟

بله، خیلی راحت. اگر بدانم به انسانیتم لطمه می‌خورد، حتما بازیگری را کنار می‌گذارم.

و اگر بازیگری را کنار بگذارید چه کار می‌کنید؟

مسافرکشی می‌کنم. خیلی به مسافرکشی علاقه دارم.

حتی به آینده مسافرکشی هم فکر کردید وقتی این کار را انتخاب کنید، برخورد مردم چطور خواهد بود؟

وقتی حال شما خوب باشد، حتما مردم هم به شما حال خوب منتقل می‌کنند. اگر حال من خوب باشد نسبت به هر چیزی برداشت مثبت دارم. بارها پیش آمده با افراد غریبه نشسته‌ام، حرف زده‌ام و خندیده‌ام، حتی کنار جوی آب نشسته‌ام و غذا خورده‌ام.این حس خوب را همیشه دارم. فرقی نمی‌کند شغلم چه باشد. واقعیت این است که فردا صبح معلوم نیست من زنده باشم، پس چرا باید دست و پای الکی بزنم.

دردسرهای عظیم

شما قبل از «فرشته ها با هم می آیند» تجربه کار با حامد محمدی را در فیلم «طلا و مس» داشتید؛ «فرشته ها با هم می آیند» چقدر به تجربه موفق قبلی نزدیک است؟

موفقیتی که طلا و مس به دست آورد، فروش خوب آن و همینطور خوب دیده شدن بود. مردم این فیلم را خیلی دوست داشتند. یادم است وقتی کارمان در «طلا و مس» تمام شد، نمی دانستیم چه اتفاقی برای فیلم می افتد. نمی دانستیم مخاطب با آن ارتباط برقرار می کند یا نه چون خودمان در فیلم بودیم و نمی توانستیم از بیرون آن را بسنجیم. در مورد «فرشته ها با هم می آیند» هم بعد از آنکه اکران تمام شد، می شود فهمید موفقیتی به دست آورد یا نه.

یعنی معیار شما برای سنجیدن موفقیت و کیفیت یک فیلم میزان فروش در اکران است؟

نه، منظور من استقبال از فیلم بود. نظر مردم، نظر همکارهای سینماگرمان، نقدها و یادداشت هایی که منتقدان درباره فیلم می نویسند و ...

به نقش و بازی شما در «فرشته ها با هم می آیند» برگردیم. جزییات و ریزه کاری های نقش «احمد» در فیلمنامه وجود داشت یا در حین کار به آن رسیدید؟

خیلی از جزییات در حین بازی به نقش اضافه شد. برای اینکه حامد محمدی تا دقیقه 90 در حال نوشتن فیلمنامه بود. ما زمان شروع فیلمبرداری، فیلمنامه کامل را نداشتیم. هر روز صبح قبل از شروع فیلمبرداری یکی دو ساعت می نشستیم و با هم درباره نقش ها حرف می زدیم.

فکر می کنید با وجود فیلم های مارمولک، زیر نور ماه، طلا و مس و فیلم های دیگری که درباره زندگی خصوصی روحانیت ساخته شده است، باز هم ورود یک فیلم به زندگی خصوصی یک روحانی جذابیت دارد؟

حرف شما یک جورهایی درست است. چهار فیلم درباره زندگی شخصی قشری که برای مردم ناآشنا و جذاب است ساخته شده. این کنجکاوی و جذابیت دیگر از بین رفته. با اینحال باز هم می شود شخصیت اول یک فیلم را روحانی قرار داد و وارد زندگی شخصی اش شد ولی از اینجا به بعد دیگر یک قصه ناب لازم است. سینما قصه می خواهد. فیلمی که کمبود قصه دارد فرقی ندارد کاراکتر آن چی باشد.

شما برای سومین بار در «فرشته ها با هم می آیند» نقش یک روحانی را بازی کردید. چرا؟ نگران کلیشه شدن نیستید؟

نمی شود گفت چرا سه نقش روحانی بازی کردی. اگر چنین دیدگاهی وجود داشته باشد، پس وقتی سه بار هم نقش یک مهندس را بازی کردم باید بگویید چرا. شخصیت این روحانی ها در هر سه فیلم متفاوت است.

فرآوری: منیژه خسروی

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منابع: جام جم/هفت صبح

مطالب مرتبط:

فصل جدید سریال های تلویزیونی